وقایع راه شام
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی" />); background-repeat:no-repeat">
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
تاریخ : چهار شنبه 21 دی 1390
بازدید : 557
نویسنده : میرمحمّـدسـیِّدمردانی

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

حرکت اسرای کربلا از کوفه به سوی شام

 

پس از رسیدن نامه‌ی یزید مبنی بر اینکه سر مبارک سیّد الشّهدا علیه السّلام و کسانی که با او کشته شده‌اند و آنچه از آنها غارت شده و اهل و عیال او را نزد او بفرستند، عبیدالله بن زیاد دستور داد اسیران کربلا آماده شوند و امر کرد امام سجّاد علیه السّلام را با زنجیر ببندند.

 

 

 

مخفرّبن تعلبه عایزی وشمر ذی الجوشن همراه‌شان به راه افتادند و رفتند تا به گروهی که سر حضرت امام حسین علیه السّلام نزدشان بود، و سپس به شام رسیدند. امام سجّاد علیه السّلام در طول راه به حمد خدا و تلاوت قرآن و استغفار مشغول بود و حتی یک کلمه با سربازان عبیدالله سخن نگفت تا کاروان به شام رسید.
حضرت صادق علیه السّلام از پدرش از امام زین العابدین علیه السّلام نقل کرده است که فرمود:« مرا بر شتری لنگ سوار کردند، بدون روپوشی و جهازی، و سر سیّد الشّهداء علیه السّلام بر نیزه‌ی بلندی بود و زنان بر اشتران پالان دار پشت سر من بودند و جماعتی که ظلم و ستم را از حد گذرانده بودند، با نیزه‌ها در جلو و عقب و اطراف ما بودند. هر گاه یکی از ما می‌گریست، سرش را به نیزه می‌کوبیدند تا آنگاه که وارد دمشق شدیم و کسی فریاد زد:« ای اهل شام، اینها اسیران اهل بیت ملعون هستند.«

منابع:

بحارالانوار، ج 45، ص 124 و 130 و 154

منتهی الامال، جلد اول، ‌ص 304

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

سر مقدّس امام حسین علیه السّلام در دیر راهب

 

سپاهیان یزید که سر مقدّس امام حسین را به شام می‌بردند، هر جا توقف می‌کردند، سر را از درون صندوقی بیرون می‌آوردند و به نیزه می‌زدند، شب تا صبح از آن نگهبانی می‌دادند و صبح‌ دوباره آن را در صندوق می‌نهادند و راه می‌افتادند.
در راه در کنار دیر راهبی فرود آمدند و مثل هر بار، سر را به نیزه زدند و نیزه را به دیوار دیر تکیه دادند. نیمه‌های شب، راهب دید نوری از نیزه تا آسمان بالا می‌رود.
از بالای دیر رو به سوی آنها کرد و گفت:« شما کیستید؟»
گفتند:« از سپاهیان ابن زیاد.«
گفت:« این سر کیست؟»
گفتند:« سر حسین بن
علیّ بن ابیطالب، پسر فاطمه، دختر پیامبر.»
گفت:« پیامبر خودتان؟»
گفتند:« آری.«
گفت:« چه بد مردمی هستید! اگر
مسیح فرزندی داشت، ما او را روی چشم خود می‌گذاشتیم.«
آن گاه گفت:« بیایید معامله‌ای بکنیم. من ده هزار اشرفی دارم. آن را بستانید و این سر را تا صبح نزد من بگذارید.«
سپاهیان با خود گفتند:« این کار برای ما زیانی ندارد.«
سر را به او دادند و او هم اشرفی‌ها را به آنها داد.
راهب سر را شست و معطر کرد و بر زانو نهاد و نشست و تا صبح گریست.
صبح که شد رو به سر گفت:» اشهد ان لا اله الا الله و ان جدک محمّداً رسول الله؛ تو شاهد باش که من به یگانگی خدا و پیامبری جدت ایمان آوردم و دوستدار و بنده توام.«
سپس دیر را با هر چه در آن بود ترک کرد و خدمتکار
اهل بیت شد.

در تاریخ آمده است که صبح، سپاهیان سر را گرفتند و راه افتادند. نزدیک دمشق به یکدیگر گفتند « بیایید اشرفی‌ها را میان خود قسمت کنیم، مبادا یزید آنها را ببیند و از ما بگیرد.«
کیسه را باز کردند و دیدند همه سکه‌ها تبدیل به سفال شده و بر یک روی آنها آیه 42 سوره ابراهیم نوشته شده است: « گمان نبر که خداوند از آنچه ستمکاران می کنند غافل است.«
و بر روی دیگرش آیه 227 سوره شعراء:« به زودی ستمکاران خواهند دانست که چه سرانجامی دارند.«
(به ناچار) سکه‌ها را را در رود» بردی » انداختند.

منابع:

نفس المهموم، ص 235.

 

%%%%%%%%%%%%%%%%%%

 

قطره خون ماندگار


سربازان
یزید که سر مقدّس امام حسین علیه السّلام را به شام می‌بردند، وقتی به شهر موصل رسیدند، دیدند مردم موصل به آنان اجازه ورود به شهر را نمی‌دهند.
این بود که در یک فرسخی شهر منزل کردند و سر شریف امام را روی سنگی نهادند.
از آن سر قطره خونی بر آن سنگ چکید.
پس از آن، هر سال روز عاشورا از آن سنگ خون می‌جوشید و مردم از دور و نزدیک، به زیارت آن سنگ می‌آمدند و عزاداری می‌کردند. این وضعیت تا زمان عبدالملک بن مروان ادامه داشت. اما او فرمان داد آن سنگ را از آن جا بردند، و دیگر اثری از آن در دست نیست.
اکنون در آن مقام گنبدی ساخته‌اند و آن را مشهد نقطه نام نهاده‌اند.

منابع:
نفس المهموم، ص 237



سربازان نیز دست‌های او را به گردنش زنجیر کردند و سپس او و سایر اسرا را در پشت سرهای شهدا روانه کردند.





:: موضوعات مرتبط: راه شام , ,

مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آپلود عکس و فایل رایگان و دائمیdiv>
به وبلاگ سفیر3ساله خوش آمدیداز بازدیدتان ممنون.
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمیa>
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سفیرسه ساله و آدرس safire3sale.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 61
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 483
بازدید ماه : 61
بازدید کل : 70762
تعداد مطالب : 109
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


”مشاهده

RSS

Powered By
loxblog.Com